امان از بی کسی
میا ای در مزن/نمک بر زخم تن
ندارد تاب میخ و چوب سوزان این بدن
قلب اهل بیت نبی محزون است
چشم دل از خار جفا پر خون است
امان از بی کسی
______
گنهکارم اگر/بمانم پشت در
دگر محسن چرا این غنچه بی برگ و بر
بشکسی پهلوی مرا ای نامرد
سر تا پایم شد به خدا زخم و درد
امان از بی کسی
______
بیا فضه ببین/شدم نقش زمین
بیا از دشت جسمم لاله پرپر بچین
زهرا در سر قصه رفتن دارد
ابر جانش تیره شده می بارد
امان از بی کسی
______
ندارم طاقتی /امید راحتی
خداوندا بجز مرگم ندارم حاجتی
شرمنده از فاتح خیبر هستم
دلتنگ دیدار پیمبر هستم
امان از بی کسی